مدیران در اکثر مواقع خیلی با خود حرف میزنند، دچار توهم میشوند و کارهای عجیب و غریبی انجام دهند. وقتی مدیری افکار منظم نداشته باشد و مدام در فکر این باشد که کارمندان بدون او کاری برای انجام دادن ندارند، دچار هفت مشکل رایج میشوند:
1. کارمند خوب پیدا نمیشود
مشکل از آنجاست که مدیران مهارت کافی در استخدام ندارند. البته منظور این نیست که استخدام کار بسیار راحتی است. استخدام فرآیند بسیار سختی است اما امکانپذیر است.
2. هیچکس کار را مثل خود آدم انجام نمیدهد
مدیران باید در «واگذاری کارها» مهارت بیشتری کسب کنند. واگذاری قابل یادگیری است و نکات فراوانی دارد که باید رعایت شود تا کارمندان کار را به خوبی انجام دهند.
3. اگر من نباشم کارمندان کار نمیکنند
مدیران انگیزه دادن به کارمندان را بلد نیستند. مدیران اگر رهبران خوبی باشند و مدام به کارمندان انگیزه بدهند کارها به خوبی و با کیفیت انجام خواهد شد.
4. اگر به کارمندان آزادی و اختیار میدهیم سوءاستفاده میکنند
مشکل از آنجاست که مدیران هیچ سیستمی برای سنجش عملکرد کارکنان ندارند. اگر عملکرد کارکنان با معیارهای عددی سنجیده شود امکان سوء استفاده از بین میرود.
5. آنقدر سرم شلوغ است که فرصت ندارم
مدیر “مدیریت زمان” ضعیفی دارد و همچنین کارها را به اندازه کافی واگذار نمیکند.
6. شرایط اقتصادی خوب نیست و نمیتوان کاری کرد
مدیران به اندازه کافی بر بازاریابی و تبلیغات تمرکز نکردهاند. با شنیدن کلمه بازاریابی بلافاصله به فکر بیلبورد و تبلیغات چند میلیونی نیفتید. راههای بسیار ارزانی وجود دارد که میتواند مشتریان زیادی ایجاد کند.
7. رقیبان نمیگذارند فروش خوبی داشته باشیم
مشکل از آنجاست که مدیران استراتژی مناسبی ندارند. آنقدر در کارهای روزانه غرق شدهاند که دیدگاه بلندمدت را از دست دادهاند.
شما به عنوان مدیر شاید یک یا دو مورد از این مشکلات را داشته باشید. اما در نظر داشته باشید، احتمال دارد با توجه به گذر زمان و افزایش مسئولیتها مشکلات شما افزایش یابد. این نوشته را بوکمارک کنید و هر از چندگاهی بررسی کنید که دچار کدام مشکل شدهاید.
اگر میخواهید نگرشها را تغییر دهید، کارتان را با تغییر دادن یک رفتار شروع کنید. ویلیام گلاسر